این عکس نوجوان 13 ساله کرجی شهید علیرضا محمودی پارساست که چند روز قبل از شهادتش گرفته شده که معصومیتی خاص رو تداعی می کنه چند فرازی از توبه نامه ی ایشون رو اینجا ذکر می کنیم؛ فقط قبل از خوندن یادمون باشه که این توبه نامه کسی است که هنوز به سن تکلیف نرسیده ولی نگران ترک اولی هایی است که ازش سر زده …
توبه نامه شهید در ادامه مطلب
رزمندگان سپاه ثارالله کرمان در زمان دفاع مقدس هر گاه نامشان به زبان میآمد نشان از برگزاری عملیاتی بزرگ بود که نیاز به ایثار و شجاعت داشت. نام سپاه ثارالله کرمان به عنوان خط شکن و برپایی رزمهای سخت و نفس گیر بر سرزبانها بود.
نام رزمندگان سپاه ثارالله لرزه براندام دشمنان بعثی می انداخت امروز هم پس از گذشت سالها از آن روزها سرداران کرمان همچنان در عرصه دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی و اسلام پا به رکابند و در عرصه های مختلف در صف اول جوانمردی و ایثار و ولایتمداران قرار دارند.
جهت دیدن تصاویر وکلیپ تصویری به ادامه مطلب بروید
خاطره ای از شهید بابایی در ماه مبارک رمضان
سرکار خانم اقدس بابایی، خواهر گرامی شهید سرلشگر عباس بابایی نقل می کنند:
در سال 1353 همراه همسرم (آقای سعیدنیا) که از کارکنان نیروی هوایی ارتش بودند؛ در منازل سازمانی پایگاه دزفول زندگی می کردیم. حدود دو سال می شد که عباس از آمریکا برگشته بود و به منظور گذراندن دوره تکمیلی خلبانی هواپیمای اف 5 به پایگاه ذزفول منتقل شده بود.
در آن زمان او هنوز ازدواج نکرده و بیشتر وقتها در کنار ما بود.
به یاد دارم روزی از روزهای ماه مبارک رمضان بود و طبق معمول عباس صبح قبل از رفتن به محل کار به خانه ما آمد. چهره اش را غم و اندوه پوشانده بود و ناراحت به نظر می رسید. وقتی دلیل آن را جویا شدم، با افسردگی گفت:
- نمی دانم چه کار کنم؟ به من دستور داده اند که امروز را روزه نگیرم.
- با شگفتی پرسیدم:
- برای چه؟
- عباس ادامه داد:
![]() |
پیکرهای پاک ۸۴ شهید دوران دفاع مقدس امروز از مرز شلمچه به میهن بازمیگردد. پیکرهای مطهر این شهدا در مناطق عملیاتی فاو، شلمچه، جزایر مجنون و شرق دجله شناسایی شده است.
پیکر مطهر ۸۴ شهید تازه تفحص شده در خاک عراق امروز در آیین ویژهای از مرز شلمچه وارد خاک وطن می شود. مسئول تفحص شهدای ایران در عراق گفت: این شهدای والامقام دفاع مقدس در مناطق عملیات فاو، مجنون، شلمچه و شرق دجله و در عملیات های کربلای ۵ ، بدر، خیبر و تک دشمن در سال ۶۷ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
سرهنگ عشقی افزود: پیکر مطهر این شهداء درچهاردهمین مرحله تفحص برون مرزی کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در خاک عراق کشف شد.
مراسم استقبال رسمی از پیکرهای این شهیدان ساعت ۱۰ امروز با حضور نیروهای مسلح ، مسئولان محلی و لشکری و ملت شهید پرور ایران اسلامی در پایانه مرزی شلمچه برگزار می شود
گلوله که به زمین خورد هرکس چیزی گفت... -عمل کرد! -عمل نکرد!
حاج یونس ازوسط گرد و خاک بیرون آمد وبا عصبانیت رو به ما که خیلی عادی داشتیم حرف می زدیم فریاد زد: چرا دارین می خندین؟!
مگه نمی بینین چی شده؟ خاک بر سرمون شد! حاج مهدی... از پائین تنه اش چیزی نمانده بود!
لطفا از ادامه مطلب دیدن نمایید
سید شنیده ام که گفتی مکه برای تو فکه برای من
به راستی برای رسیدن به خدا کدام نزدیک تر است
فکه یا مکه؟
شهید صیاد شیرازی:
پروردگارا! رفتن در دست تو است.
من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی میدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خورده ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
امیر نمیدانم در قتوت عاشقانه ی نمازت با خدا چه گفتی که اینگونه تو را از جمع ما بدان سوا کرد
اما
سلام مارا به مادرت زهرا برسان و برایمان دعا کن
“چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشمتان روز بد نبیند… آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود. آرایش آنچنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود
اخلاقشان را هم که نپرس… حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمیدادند، فقط میخندیدند و مسخره میکردند و آوازهای آنچنانی بود که…
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود…
دیدم فایدهای ندارد! گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست!
باید از راه دیگری وارد میشدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید… اما… سخت بود و فقط از شهدا برمیآمد…
برا مشاهده ماجرا، ادامه مطلب رو از دست ندین